کتاب از خوب به عالی (Good to Great) نوشتهی جیم کالینز را میتوان از جمله کتابهای بسیار ارزشمند و کلاسیک مدیریتی دانست. جیم کالینز پیش از این کتاب با همکاری جری پوراس، کتاب ساختن برای ماندن را منتشر کرد که آن هم از جمله کتابهای مدیریتی موفق محسوب میشود. هر دو کتاب، در فهرست دوازده کتاب پیشنهادی جف بزوس برای مدیران کسب و کارها قرار دارند.
راضی شدن به وضعیت خوب، شما را از رسیدن به وضعیت عالی محروم میکند
کسانی که با کمال طلبی کمی آشنا هستند، اما آن را عمیقاً درک نکردهاند، بلافاصله در مقابل عبارت انتقاد راضی شدن به وضعیت خوب موضع میگیرند و میگویند: راضی نشدن به معنای کمال طلبی است.
البته میدانیم که تعریف و تعیین استانداردهای عالی اما قابل دستیابی با کمال طلبی تفاوت دارد.
سوالی که جیم کالینز به عنوان محور اصلی کتاب از خوب به عالی مطرح میکند، دقیقاً دربارهی استانداردهای عالی (به جای استانداردهای خوب) است.
او مثال میزند که اگر به مدرسهی خوب راضی نشویم، میتوانیم مدرسههای عالی داشته باشیم و اگر به شرکت خوب قانع نشویم، میتوانیم به سمت یک شرکت عالی حرکت کنیم.
او در حدی راضی شدن به وضعیت خوب را نامطلوب میداند که از آن به عنوان یک بیماری نام میبرد.
به همین علت، میکوشد با بررسی شرکتهای خوب و مقایسهی آنها با شرکتهای عالی، تفاوتهای این دو دسته را کشف و آشکار کند.
آیا بحث خوب به عالی صرفاً مربوط به کسب و کارهاست؟
اگر کتاب از خوب به عالی را سرسری ورق بزنید و تیترها و مثالهایش را ببینید، احتمالاً به نتیجه میرسید که این کتاب، برای کسب و کارها و مدیران آنها نوشته شده است.
اما در نخستین فصل کتاب، جیم کالینز تأکید میکند که: مسئلهی او، شرکتها و کسب و کارها نیستند. بلکه راضی نشدن به خوب و حرکت به سمت وضعیت عالی است.
او شرکتها را صرفاً به عنوان یک نمونه، انتخاب کرده است و معتقد است که چنین بحثی را در هر حوزهی دیگری هم میتوان مطرح کرد.
علت اینکه جیم کالینز برای بحث خود به سراغ شرکتها رفته و از میان شرکتها نیز، صرفاً شرکتهای سهامی عام را بررسی کرده این است که در مورد آنها، اطلاعات شفاف و کافی (از قیمت سهام و ارزش بازار تا گزارشهای مجمع) وجود دارد و میتوان مقایسه و مطالعه را بر اساس معیارهای عینی انجام داد.
یک تعریف
او شرکتهای در مسیر تعالی را چنین تعریف میکند که:
- این شرکتها مدتی در وضعیت خوب بودهاند (نه عالی)
- از نقطهای به بعد، رشد آنها شتابیافته و در یک دورهی پانزده ساله، ارزششان به طور متوسط سالانه حداقل سه برابر متوسط بازار رشد کرده است.
جیم کالینز برای انتخاب این تعریف، توضیحات متعددی دارد که در کتاب مطرح میکند. از جمله اینکه:
بعضی شرکتها از ابتدا عالی هستند. مثلاً در مورد شرکتی مثل HP، در همان ابتدا روح و دیدگاه بنیانگذاران چنان در تمام لایهها رسوخ کرده که شرکت، از بدو تأسیس، فراتر از یک شرکت معمولی است.
بررسی چنین شرکتهایی، نمیتواند چندان آموزنده باشد. برای ما بسیار آموزندهتر خواهد بود اگر به شرکتهایی فکر کنیم که در سطح خوبی بوده اما متمایز نبودهاند و سپس، مسیر رشد سریع و پایدار را آغاز کردهاند. از مطالعهی این شرکتها، بهتر میتوانیم بیاموزیم و ایده بگیریم.
در مجموعه شرکتهایی که کالینز و همکارانش مطالعه کردهاند، شرکتهای بزرگ و نامدار متعددی بودهاند که دو برابر (یا کمی بیشتر) از متوسط صنعت خود رشد کردهاند. اما رشد سه برابر صنعت، عددی عادی نیست و باید آن را جدی گرفت.
جیم کالینز افق زمانی مورد نظر خود را ۱۵ سال انتخاب کرده است. چون معتقد است در بازههای کوچکتر، احتمال رشد تصادفی افزایش پیدا میکند. اما ۱۵ سال رشد پیوسته و نامتعارف را دیگر نمیتوان تصادفی دانست. ضمن اینکه این مدت از متوسط دوران مدیریت عمدهی مدیران ارشد بیشتر است و نقش مدیر را هم در مقایسه با کل شرکت و سیستم آن کمرنگتر میکند.
انضباط (Discipline) – کلیدواژهی جیم کالینز در کتاب از خوب به عالی
اگر قصد داشته باشید با مطالعهی کتاب از خوب به عالی، مجموعهای از نکات آموزنده در مدیریت و زندگی را گردآوری کنید، به سادگی فهرستی از دهها مورد آموزنده تدوین خواهید کرد. اما در این میان، میتوان گفت یک واژهی کلیدی وجود دارد که محور همهی بحثهای کالینز است: Discipline.
با توجه به فضای کتاب و محتوای آن، میتوانیم این واژه را نظم یا انضباط ترجمه کنید (یا همان اصطلاح دیسیپلین را که در فارسی هم رواج یافته، بهکار بگیرید). اما نظم در اینجا، به معنای سر ساعت آمدن و رفتن نیست. بلکه به معنای نظم درونی و تعهد که در درس نظم شخصی آموختهایم نزدیک است. او از انضباط در سه حوزه حرف میزند:
- افراد
- افکار
- رفتار
ممکن است با خود بگویید که چنین بحثی، میتواند بسیار کلی و شعاری باشد.
اما وقتی کتاب را میخوانید، متوجه میشوید که هنر جیم کالینز، نمایش مصداقهای مهم و غیرتکراری، از این حرفهای ظاهراً تکراری است.
تعریفی دیگر
او انضباط در افراد را چنان مهم میبیند، که انتخاب افراد را مهمتر از انتخاب هدف میداند.
کالینز معتقد است که ابتدا باید افرادی را که دیسیپلین دارند پیدا کنید و در جایگاههای مختلف بگذارید و سپس ببینید که با این مجموعه، به چه هدفی میتوان رسید.
جیم کالینز در کتاب از خوب به عالی، توضیحات متعددی دربارهی دیسیپلین و انضباط فردی ارائه میکند.
اما در این میان، یکی از توضیحات او بسیار کلیدی است.
کالینز توضیح میدهد که انضباط فرد در جایی بالاتر از فرایندهای سازمانی مینشیند.
به عنوان مثال:
- فرد به خاطر اینکه گفته شده باید گزارش بدهیم، گزارش نمیدهد. او به گزارش اعتقاد دارد و منظم این کار را انجام میدهد. البته فرایندهای سازمانی، شکل و شیوهی گزارشدهی را برایش تعیین میکنند.
- تشریفات اداری و مکانیزمهای کنترلی، چیزی نیستند که با حذف یا کمرنگشدنشان، رفتار فرد تغییر کند.
در یک کلام، منشاء رفتارها و تصمیمهای چنین فردی، درونی است؛ نه اینکه تشویق و تنبیههای بیرونی، بر روی الگوی رفتاری او تأثیر بگذارند.
خلاصه برای اینکه دیسیپلین را به معنایی که کالینز میگوید درک کنید، باید تمامِ کتاب او را صفحه به صفحه بخوانید. مثالها و توضیحات او، معنایی بسیار عمیق و متمایز از این واژه در ذهن شما خواهد ساخت.
ما باز هم در متمم از ایدههای کالینز در این کتاب، صحبت خواهیم کرد. بنابراین آنچه را در اینجا خواندید، صرفاً به عنوان یک معرفی بسیار مختصر در نظر بگیرید. [ فایل مرتبط: دانلود خلاصه کتاب از خوب به عالی (فایل PDF – انگلیسی) ]