چه زماني بايد شغلمان را كنار بگذاريم

 

با وجود اينكه اشتياق آن ها به يادگيري درباره يك تجارت حرفه اي بسيار خوب است، اما بايد گفت كه اين امر كه اين معامله گران بتوانند زندگي خود را از راه معامله بگذرانند، كمي غير واقعي است. من در انتهاي اين مقاله چند پرسش مطرح كرده ام كه به شما كمك مي كند تشخيص بدهيد كه آيا براي معامله تمام وقت آماده هستيد يا خير؟ اما ابتدا مي خواهم برخي از حقايق را با شما در ميان بگذارم.

من بيش از بيست سال است كه در اين حرفه مشغول بودم. مجموعه اي از كتاب هاي معاملاتي را مطالعه كرده ام، و با عشق و علاقه بسيار بازار و رفتار بازار را بررسي كرده ام. من در همه سطوح در بازارهاي فيوچرز فعاليت كرده ام. به عنوان روزنامه نگار، مصاحبه هاي بيشماري با بهترين معامله گران و تحليل گران جهان داشته ام. اما هنوز نمي توانم به دقت آنچه كه در بازار پيش خواهد آمد را پيش بيني كنم.

ممكن است برخي از شما فكر كنيد كه «اين مقاله چندان جالب نيست. شايد بهتر باشد به صحبت كساني گوش كنم كه مي گويند من مي توانم بازار را به دقت پيش بيني كنم و “راز هاي” آن ها را بياموزم و يا سيستم ها يا استراتژي هاي اثبات شده آن ها را بپذيرم.» اميدوارم كه شما جزو اين دسته نباشيد و خوشحالم كه شهرتم در اين صنعت حاصل محبوبيتم به خاطر چيزي كه نيستم يا نمي توانم باشم، نيست.

درك اين نكته اهميت زيادي دارد كه نه من و نه هيچ كس ديگري   حتي سيستم هاي بسيار پر قدرت كامپيوتري   نمي تواند نحوه فعاليت بازار را در آينده پيش بيني كند. بازار هيچ وقت رام نمي شود.   بارها اين را گفته ام كه حرفه من تجارت پيش بيني هاي بازار نيست، بلكه عنوان كردن يكي از احتمالات بازار بر مبناي تحليل هاي فاندامنتال و تكنيكال و همچنين ويژگي هاي رفتاري انسان است. تنها با درك و تشريح احتمالات بازار و ويژگي هاي طبيعي انساني، مي توان در بازار موفق شد.

بسياري از معامله گران از سوي افرادي كه زياد حرف مي زنند و يا اين فكر كه كسي يا شركت يك برنامه رمزي يا سيستمي دارد كه مي تواند بازار را برمبناي عجيبي پيش بيني كند   و سودهاي هنگفتي از اين جريان به دست بياورد، تطميع مي شوند. اما واقعيت اين است كه بخش اعظم اين گفته ها در بهترين صورت گفته هايي نيمه حقيقي و در بدترين صورت دروغ هاي صرف هستند   و از زبان افرادي گفته مي شوند كه آماده اند كه پول شما را از دستتان بگيرند.   بارها به خوانندگانم گفته ام كه من هيچ «راز معاملاتي» در اختيار ندارم و همچنين گفته ام كه موفقيت در بازارهاي تبادلاتي كار آساني نيست و به سخت كوشي نياز دارد و حتي سخت كوشي نيز موفقيت را در اين بازار تضمين نمي كند. متاسفانه بسياري از معاملاگران پيش از آنكه دقيقاً معني اين گفته هاي را درك كنند، ضررهاي مالي زيادي را متحمل مي شوند.

  كليدهايي كه نشان مي دهند شما يكي از معدود معامله گراني هستيد كه مي توانيد به عنوان يك معامله گر تمام وقت موفق باشيد، چيستند؟ من مي خواهم چند پرسش برايتان طرح كنم، اما پيش از آن مي خواهم به موضوعي اشاره كنم كه شما را احتمالاً به فكر فرو برده است. و آن اين است كه چرا من كه اين همه دانش به دست آورده ام، تمام وقت معامله نمي كنم؟

من هيچ وقت تلاش نكرده ام كه يك معامله گر تمام وقت باشم. منظورم از معامله گر تمام وقت اين است كه تنها بر معاملات تمركز كنم و هزينه هاي زندگي ام را از راه معامله تامين كنم. براي من اين كار به معني ارايه ندادن تحليل ها، ارايه ندادن خدمات مشاوره به مشتريان، ننوشتن مقالات آموزشي است، يعني كارهايي كه در حال حاضر انجام مي دهم. از آنجايي كه من هيچ دوره اي از زندگي ام را تنها به معاملات اختصاص نداده ام، نمي توانم بگويم كه در اين كار موفق خواهم بود يا خير.

در واقع دليل اينكه من هيچ وقت يك معامله گر تمام وقت نشده ام اين است كه من از بخش ارتباطي ارايه تحليل هاي بازار يا آموزش در زمينه بازار لذت مي برم. فكر مي كنم برخي از شما كه مقالات من را خوانديد و يا با من در اين زمينه در تماس بوده ايد تصديق مي كنيد كه من واقعاً از بحث درباره بازار و بررسي شرايط بازار لذت مي برم.   نمي دانم كه اگر تلاش كنم كه يك معامله گر تمام وقت باشم، اين كار – به رغم دانش و تجربياتي كه در اين زمينه دارم   برايم آسان خواهد بود يا خير.

حالا به پرسش هايي مي پردازيم كه شما بايد از خود بپرسيد تا ببينيد آيا آماده هستيد كه به يك معامله گر تمام وقت تبديل بشويد يا خير؟

آيا شما، كه يك معامله گر پاره وقت هستيد، در كار خود موفقيد يا خير؟ شما پيش از آنكه به فكر در باره معامله كردن تمام وقت بيفتيد بايد به عنوان معامله گر پاره وقت، فرد موفقي باشيد. ساده لوحانه فكر نكنيد و تصور نكنيد كه اگر همه وقتتان را به معاملات اختصاص دهيد مي توانيد تمام وقتتان را به جبران شكست هايي كه در معامله پاره وقت با آن ها روبرو شديد، اختصاص دهيد. به عبارت ديگر، به خودتان نگوييد: «اگر بتوانم وقت بيشتري را به بازار اختصاص دهم، بيشتر از زماني كه جسته گريخته معامله مي كنم، موفق خواهم شد.»

آيا آنقدر پول در اختيار داريد كه زماني كه (توجه كنيد: زماني كه نه اگر كه) پشت سر هم در بازار ضرر كرديد، بتوانيد زندگي تان را بگذرانيد. ضررهاي پشت سر هم بي شك به وجود خواهند آمد و البته منظورم دو هفته ضرر نيست، بلكه ضررهاي متوالي در طول شش ماه يا بيشتر است.

آيا نيروي رواني كافي براي تبديل شدن به يك معامله گر تمام وقت داريد؟ رك و پوست كنده بايد بگويم كه بيشتر مردم چنين نيرويي ندارند. آيا روان شما (جداي از جيبتان) مي تواند شش ماه ضرر پياپي را تحمل كند؟

آيا افراد خانواده از شما حمايت مي كنند   به ويژه در دوره هاي بسيار طولاني بروز مشكل در معاملات اين حمايت وجود خواهد داشت؟ شايد باور نكنيد ولي اين پرسش بسيار مهم است. در حقيقت اگر در تصميم گيري خود براي تبديل شدن به يك معامله گر تمام وقت از حمايت افراد خانواده خود برخوردار نباشيد، سرنوشت محتوم شما شكست است. زماني كه با شكست هاي پياپي مواجه مي شويد، اگر بدانيد كه همسرتان هم نظر مثبتي راجع به كار شما ندارد، نمي توانيد بر شرايط پيروز شويد.

و خودتان، مي توانيد از خانواده تان حمايت كنيد و يا مسئوليت هاي ديگرخود را در دوره هاي معاملاتي سخت انجام بدهيد؟ يا اينكه خسته مي شويد و زماني كه در معامله به مشكل برخورديد داد و بي داد راه مي اندازيد؟

فكر مي كنم شما هم با من هم عقيده ايد كه پاسخ دادن به اين سوالات چندان آسان نيست.

و يك نكته ديگر: من خوانندگان بسياري دارم كه جزو «معامله گران تمام وقت» محسوب مي شوند، اما در گروهي كاملاً جدا از گروهي كه من در بالا توضيح داده ام جاي مي گيرند. اين افراد كساني هستند كه پول كافي براي فعاليت تمام وقت در معاملات در اختيار دارند   حتي اگر درآمدي كه از معاملات به دست مي آورند براي گذران زندگي شان كافي نباشد. اين ها افرادي هستند كه پول هاي زيادي از بخش هاي ديگري به جز بخش معاملات كسب مي كنند. همچنين بسياري از خوانندگان   معامله گر تمام وقت هستند و كساني هستند كه از شغل خود بازنشسته شده اند و حالا مي خواهند پاييز زندگيشان را در صندلي هاي چرخدار نگذرانند، بلكه فعاليتي مفيد داشته باشند.

اين گروه هم راه هاي ديگری براي كسب درآمد دارند و به گذران زندگي با استفاده از درآمد معاملاتي فكر نمي كنند.

نوشته جيم ويكاف /ترجمه  بيتا ابراهيمي